کاش فرصت یار بود…

کاش فرصت یار بود و مقاله‌ای می‌نوشتم با این مضمون: برای کسانی [چون من] که دین به سبب نازمانمندی‌اش دست‌آویزی می‌توانست باشد، توافق هسته‌ای علامت ناگواری است. از توافق برسر گروگان‌های آمریکایی که با یک تشر ریگان همه‌ی دست‌آوردهای توهمی‌اش از بین رفت، تا این توافق اخیر آنچه به صورت نهاد ناآرام درآمد، جوهر تغییرناپذیر دین بود. در این حوادث حکومت برخلاف هیاهوهایش، باز به راه افسارگیسخته‌ترین نسبی‌گرایی رفت و به آموزه‌ای عمل کرد که به تمام معنا مخالف هرنوع اخلاق‌گرایی است: حفظ نظام اوجب واجبات است. حکومت همه‌ی مقدسات خودساخته‌ی اتمی را زیر پاگذاشت تا بار دیگر خودرا نجات دهد. کسانی که به نام نازمانمندترین مفاهیم دینی سخن می‌گویند، در سربزنگاه باید از آن سر طیف سردرآورند: هر چرخشی را بر هر اصولی ترجیح دهند تا خود را حفظ کنند. برای ساخت‌زدایی از دگم‌های جکومتی و پیله‌های سنتی بهتر از این نمی‌شود.

هدف از این سخنان البته برداشت ذات‌گرایانه از حکومت، دین و دشمن نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *