همهی دیکتاتورهای خاورمیانه از شکست بهار عربی در ساحل نیل شادمانند. یکی از عاملانِ شکستِ انقلاب عبدالفتاح سیسی بود، همان جنایتکاری که در یک روز ۱۵۰۰ نفر را در میدان رابعه کشت تا عطش اخوانهراسی غرب را سیراب کند. به گفتهی اورحان پاموک وقتی سیسی گفت میخواهد کودتا کند، اوباما به عنوان یکی از فرهیختهترین رأسای جمهوری امریکا رویش را برگرداند که ما چیزی ندیدیم، کارت را بکن.
سیسی جامعهی مدنی مصر را تارومار و بارها، از جمله در بیستوپنج ژانویه دوهزاروپانزده، به سینهی مردم شلیک کرد. یعنی همان روزی که دیکتاتور موروثی سوریه با بشکههای باروت در یک بازار حومهی دمشق دهها نفر را کشت و کشتارش در هیاهوی داعشستیزی گم شد.
دیکتاتورها مصر را به گروگان گرفته و سوریه را ویران کردهاند، آنگاه غرب توقع دارد انسان خاورمیانهای کشتگان بیشمار خود را در سکوت و آرامش دفن کند و به خانه برگردد؛ بیخشم و کینهای. و به رغم لاسزنی با تروریستهای خودساختهشان، اگر انسان خاورمیانهای به مصاف حاکمان آدمکش رود بیدرنگ تروریست نامیده خواهد شد.
همه چیز مهیاست. انسان خاورمیانهای اگر پولی برای خوشگذرانی در شرم الشیخ ندارد باید بدون عصبانیت از ظلم دیکتاتورها و با چشمپوشیاز فقر موروثیاش، به سرگرمیهای مختلف بپردازد: کلیپهای رومانتیک تلویزیون روتانا را ببیند، اخبار مالی را از بلومبرگ بخواند، مغزش را برای شستشو به بیبیسی بسپارد و خشماش را با پرسهزنیهای بیهوده در شبکههای اجتماعی تخلیه کند.
پنج سال پیش که در همین روزها شیما الصباغ در خیابانهای قاهره ایستاده جان سپرد، از سر استیصال و به یاد یک انقلابِ بربادرفته اشکی ریختم و خطاب به وی آهسته زمزمه کردم: روزگار غریبی است نازنین!