آنسوی مراسم روز زبان مادری | ایواز طاها

۱. چهارشنبه مراسم روز زبان مادری در دانشگاه شریف لغو شد و سخنرانی من نیز. می‌خواستم درباره‌ی زبان از دیدگاه پساساختارگرایان سخن بگویم. اما نشد. این کار برایم دلچسب‌تر از مسئولیت مراسمی بود که دولتیان را به تشویش انداخت.

۲. در گذشته کار اجرایی زیاد کرده‌ام، اما پنج‌ده‌ سالی است که صرفا به آموختن و روشنگری از طریق تدریس و پژوهش و نوشتن مشغولم. چون این کار را نه خوب ولی بهتر از هر کار دیگری بلدم. در مسئله‌ی بزرگداشت زبان مادری آقای گونئیلی و من به اجبار پیش‌‌قدم شدیم. چون دوستانی که در سال‌های گذشته زحمت این کار را کشیده‌ بودند، صلاح دانستند از این طریق از حساسیت‌ها بکاهیم.
البته در این میان دوستان دیگری هم به کمک شتافته بودند که شاید صلاح نباشد نامی ببرم، جز آقای فرشی. وی متعاقب فعالیت‌های کمپین و کمک به اجرای این مراسم با تهدید اجرای حکمش مواجه شد. از ما نظر خواست، گفتم از دستگیری هر یک از دوستان دل همه‌ی ما به درد می‌آید، بهتر است کنار بکشد. و او پذیرفت. اضافه کردم هر یک از دوستانی که به خاطر فعالیت برای برگزاری مراسم احتمال دستگیری‌شان می‌رود، باید کنار کشند چون افراد جایگزین داریم. اما من و آقای گونئیلی نمی‌توانیم چنین کنیم چون درخواست‌کننده‌ی مجوز هستیم.

۳. اما چه سود. برای دولتی که با شعار ایجاد فرهنگستان زبان ترکی بر سر کار آمد، فعالیت مدنی هم در هیأت تهدید جلوه‌گر می‌شود. دولتیان دانسته نمی‌خواهند باور کنند که توطئه و تهدید در وجود فرزندان شهیدی چون علیرضا فرشی و انسان‌های نجیبی چون علی رضایی متبلور نیست، توطئه در سخنان کینه‌توزانه‌ و بی‌مسئولانه‌ی افرادی چون حقیقت‌پور موج می‌زند.

۴. نه زندان و نه بی‌سوادی این نماینده‌ی مجلس و آن رئیس اداره درباره‌ی زبان، نمی‌تواند بر شکافی که شرط وجود هر جامعه‌ای است پلی زند. ما به یاری کردار زورمندانه و کلمات دگرستیزانه‌ی شما تکلیف را فرو گذاشته و حقمان را شناخته‌ایم. حقی که یکی از شروط تحقق عدالت و آزادی است. ما انکار شما را پشت سر گذاشته‌ایم.