بیبیسی در برنامهی شصت دقیقهی روز ۱۵ فروردین ۹۶ خود بمبگذاری در مترو سنپطرزبورگ را به صدر آورد و یکسوم وقت کل برنامه را به آن اختصاص داد. در حالی که این حادثه در همین روز رخ نداده بود و خبر هولناک این روز استفادهی رژیم اسد از سلاح شیمیایی در حمله به شهر خانشیخون سوریه بود. خبر دوم بیبیسی برکناری چند نظامی در افغانستان بود. و تنها خبر سوم به حملهی شیمیایی اختصاص داشت به همراه یک گزارش مختصر. اینکه چرا برای بیبیسی فارسی کشتار در خانشیخون اینقدر بیاهمیت است، موضوع بحث این وجیزه نیست. موضوع بحث ما جلب توجه اذهان به نفس این بیاهمیتی است.
بیبیسی از رجب صفراوف تحلیلگر مسائل روسیه، و کامران متین یک تحلیلگر نامربوط به روسیه، به عنوان ابزارهای برجستهسازی یک خبر برای کاستن از اهمیت خبر دیگر استفاده میکند. چرا که هردو تحلیلگر با رغبت جوابهای نهفته در سوالهای القایی گویندهی بیبیسی را تکرار میکنند و چنان بیمحتوا و ساختگی حرف میزنند که به نظر میرسد وظیفه دارند وقت را به هدف در سایه قرار دادن یک خبر مهم دیگر به هدر دهند. البته هدف اصلی حضور کامران متین در نقش یک کارشناس امنیتی در این برنامه، گفتن یک جمله بود در لابلای تحلیلها: «گفته میشود ترکیه در این انفجارها دست داشته». جملهای نه منبع خبری معلوم بود، نه از قول روسها نقل شد و نه از رسانهی دیگری شنیده شد. این جملهی کذب صرفن چیزی بود در راستای رویکرد ضدترکیهای بیبیسی که در دهان متین گذاشته شد. ابتدا برایم این سوال پیش آمد که وی چه ربطی به روسیه دارد؟ بعد که آن اتهام ساختهی ذهن وی به صورت جملهای کوتاه در لابلای تحلیل گنجانده شد، فلسفهی حضورش در برنامه، روشنی یافت.
به گمان ما صدا و سیما در اخبارش دروغ میگوید. لیکن ما امکان آن را نداریم که این فرضیه را در همهی بخشهای خبری راستیآزمایی کنیم. اما وقتی همین رسانه خبر تظاهرات میلیونها نفر در تهران را در سال ۸۸ مسکوت میگذارد و یا تحریف میکند، میتوانیم نتیجه بگیریم که چنین رسانهای نمیتواند در مورد سوریه و یا یمن و هر حادثهی دیگری صداقت خبری داشته باشد. برای مثال، در همین حادثهی خانشیخون شبکهی خبر به یک خبر کوتاه اکتفا کرد. خبری نه با مضمون انعکاس ابعاد فاجعه، که مبتنی بر تکذیب قاطعانهی به قول این رسانه “ادعای تروریستهای سوری مبنی بر بمباران شیمیایی” توسط رژیم. خبری برای تکذیب آنهمه فیلمهای خبری و انکار جنازههای کودکان و موجودیت مردمانی که ماسک بر دهن در حال جدال با مرگ اهدایی حکومت وابستهی بشار بودند. با این شدتی که صدا و سیما حملهی شیمیایی را تکذیب کرد، بشار تکذیب نکرد. در نظر گردانندگان رسانهی خودخواندهی ملی این تکذیب مستندتر از همهی جنازههایی است که سند جنایت جنگی اسد هستند.
این امر در بارهی بیبیسی نیز صادق است. ما به عوض راستیآزمایی همهی خبرها تنها امکان پرداختن به نمونههای ابطالکننده را داریم. این بنگاه سخنپراکنی به عینیت رسانهای و بیطرفیاش مینازد. و در لابلای اخبارش از اینکه نمیتواند صحت فلان خبر را احراز کند، پیوسته شکوه میکند. اما با همین نمونهی ابطالکننده میتوانیم ادعاهایش را به چالش بکشیم. متناسب با چرخشهای اخیر در سیاست بریتانیا، بیبیسی خبر کشته شدن شصت نفر در سوریه را به حاشیه میراند، در عوض خبر یک روز قبل بمبگذاری در روسیه را به صدر اخبار میآورد.
بر اساس این سیاست میتوان گفت که واقعنمایی خبری بیبیسی فارسی جز پردهای ضخیم بر گرایش ایدئولوژیک آن و شگردی صوری برای اختفای اهدافش نیست. و جملات انساندوستانهای چون «در این گزارش صحنههای ناراحتکنندهای هست» بیشتر برای انحراف اذهان از ماهیت ایدئولوژیک گزارشهاست و القای حس انساندوستی در عین تخطی آشکار از معیارهای اخلاقی.
بیبیسی رسانهی مهمی است اما همین رسانهی مهم بیتردید ناگزیر است بر اساس منویات تأمین کنندگان مالیاش خبر تنظیم کند، چیزی را برجسته کند، میکروفوناش را به عمد از کارشناسی دریغ دارد، دیگری را پیوسته به جلوت آورد، خبری را کتمان و خبری دیگر را تحریف کند. اما مشکل اساسی آن است که این رهیافتها را با عینیتنمایی کتمان میکند.
دیری است که نقاب واقعنمایی بیبیسی در جهان عرب با ظهور رسانههایی چون الجزیره برافتاده است. این واقعنمایی در ایران اگر هنوز با چالش جدی مواجه نشده به دلیل فروپاشی نظام مشروعیت صدا و سیماست. اما با گرایشهای اخیر بیبیسی، به ویژه با مدیریت خانم لطفی، واقعگرایی بیبیسی رفته رفته به ادعایی بلادلیل تبدیل میشود.
*پ.ن: به سبب واکنشهای گستردهی جهانی، بیبیسی یک روز بعد توجه بیشتری به خبر نشان داد. اما این بار نیز با القای تناقض در بارهی روایت حادثه، برای برائت روسیه و بشار کوشش حماسی کرد.