آیا فوتبال زیبا نمی‌تواند تنها خودش باشد؟ |#ایواز_طاها

بازی زیبای کرواسی-روسیه برایم یک بازی خنثای فوتبال نبود، چیزی آمیخته به احساس، ایدئولوژی و سیاست بود. از حذف برزیل ناراحت شده بودم اما این نخستین مسابقه‌ای بود که هیجان را بر وجودم مستولی کرد و نفسم را به شماره انداخت.

بازیکنان و تماشاگران روس و کروات فرفی برایم ندارند. هر دو طرف همنوعان من‌اند. اما در زیباترین مسابقه‌ی جام جهانی 2018 آرزوی باخت روسیه را داشتم. این تسلی کوچکی بود برای استیصال در برابر یک گروه مافیایی در کرملین. گروهی که چچن را به خاک و خون کشید، ضمانت تداوم اشغال قره‌باغ را فراهم آورد، با یک پروژه‌ی منسوخ اتمی در بوشهر پول نفت خوزستان را به یغما برد، و از سوریه سرزمینی سوخته به جای گذاشت. همین چند روز پیش بود که جنگنده‌های پوتین با ششصد سورتی پرواز آخرین کورسوی آرزوهای مردم سوریه را که نخستین بار بر زبان دانش‌آموزان درعا جاری شده بود، به حرمان تبدیل کردند.

روس‌ها هم مثل هر ملتی حق شادی و پیروزی دارند. اما باخت روسیه از این جهت مهم بود که امکان مانور ملت‌پرستانه‌ی دیگری را از پوتین گرفت. از این رو، هم رقص کوتاه رئیس جمهوری زیبای کرواسی مایه‌‌ی فرح شد و هم چهره‌ی درهم‌کشیده‌ی پنهان پوتین احتمالا تبسمی بر لبان عمران سوری نشاند. کودک خردسالی که چندی پیش از زیر آوار جنایت اسد بیرون کشیده شد.

آرزوی من آرزوی محالی است. فوتبال زیبا نمی‌تواند تنها خودش باشد. مثلن تراکتور تنها تیم فوتبال نیست. تراکتور منزلت فعلی خود را مدیون جایگاهی است که در عرصه‌ی نمادین اشغال کرده است. این امر در علم، هنر و سیاست هم صادق است. علم بر مبانیِ غیرعلمی متکی است، فرم در هنر محتاج پسمانده‌ی مضمون است، و دموکراسی نمی‌تواند صرفا به شهروندی که از همه‌ی تعین‌های جنسی، اتنیکی، دینی و طبقاتی‌اش عاری شده متکی باشد. هر چیزی معنای خود را از آنچه نیست کسب می‌کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *