بی‌بی‌سی فارسی؛ منویات ایدئولوژیک در جامه‌ی اصول حرفه‌ای | ایواز طاها

بی‌بی‌سی فارسی رسانه‌ی مؤثری در زمینه‌ی برساخت افکار عمومی است. اما از آنجا این رسانه‌ی حکومتی در خدمت سیاست‌های راهبردی دولت بریتانیا است، پیوسته نیازمند نوعی توجیه و یا برائت از فلسفه‌ی وجود‌ی‌اش است. و درست همین نکته است که تولید مشکل می‌کند. زیرا بی‌بی‌سی فارسی ناگزیر است که از طریق پیچاندن منویات ایدئولوژیک‌اش در جامه‌ی اصول حرفه‌ای پیوسته بر بی‌طرفی‌اش تأکید کند. به عبارت دیگر، این رسانه با تکیه بر تجارب درازآهنگ رسانه‌ای‌اش، پیام‌های جهت‌دارش را در پوشش نوعی واقعیت به مخاطب القا می‌کند. همین امر به اعمال نوعی خشونت نرم منجر می‌شود که نتیجه‌ای جز فریب سازمان‌یافته ندارد. این نکته را در پرتو یک مثال ملموس به اختصار بررسی می‌کنیم:

1- بی بی سی فارسی مثل هر رسانه‌ی دولتی دیگر می‌تواند طرفدار ارمنستان و یا آذربایجان باشد، همچنانکه عملا در جبهه‌ی ارمنستان است. لیکن بنا به دلیلی که اشاره کردیم، در حرف این جبهه‌گیری را انکار می‌کند، انکاری که جز فریب مخاطب هدف دیگری ندارد.

اگر این رسانه بیطرف بود سوژه‌های تحلیل و خبر بسیار بودند: بدلیل پشتیبانی قاطع روسیه از ارمنستان، هیچگاه متصور نبود که آذربایجان بتواند با تکیه بر قدرت نظامی‌اش سرزمین‌های اشغالی‌اش را بازپس بگیرد. اما در این مقطع زمانی چگونه توانست با یک حمله‌ی برق آسا در کمتر از یکماه یک‌سوم اراضی اشغالی را بازپس بگیرد؟ مسکو چرا نتوانست و یا نخواست به نفع ارمنستان آتش‌بس پایدار برقرار کند؟ وقتی سرزمین‌های کشوری اشغال می‌شود، بیست‌هزار نفر از شهروندانش کشته و ساکنان یک شهرش به طور کامل قتل عام می‌شوند، ولی مجامع بین‌المللی به مدت سی سال هیچ حرکتی برای پایان اشغالگری نمی‌کنند، دعوت به آتش بس (و نه صلح عادلانه) چه معنایی دارد؟ ترکیه در به‌هم‌خوردن تعادل قوا به نفع آذربایجان چه نقشی داشت؟ آیا تاکتیک جنگ بدون تماس به واسطه‌های پهبادهای مسلح، جنگ کلاسیک را منسوخ خواهد کرد؟ تأثیر بسیج رسانه‌ای در میان ترکان ایران به نفع آذربایجان چه پیامدهایی خواهد داشت؟

2- هرگاه اسبی در تاجیکستان شیهه کشد موضوع خبر و گزارش و تحلیل همدلانه‌ی بی‌بی‌سی فارسی واقع می‌شود، وقتی نوبت به ترکیه می‌رسد کلا با اخبار منفی مواجه هستیم و در مورد آذربایجان تا جنگ اخیر اغلب با بایکوت. این رسانه به جای تحلیل مسائل مهمِ مرتبط با جنگ اخیر، کل روشنگری‌اش منحصر بود به جعل یک سند. بی‌بی‌سی به شیوه‌ای که حتا رسانه‌های زرد نیز کمتر به آن توسل جسته‌اند، پای جنگجویان مسلمان را پیش کشید تا بتواند از کنار موفقیت‌های آذربایجان بگذرد. کل سند بی‌بی‌سی عبارت بود از یک امضای جعلی به نام محمد ابراهیم و یک زنگ ادعایی از قره‌باغ از طرف کسی که خود را جنگجوی سوری می‌نامید. روش نخ‌نمایی که مقامات ایرانی از آن بسیار سود برده‌اند. همین مقامات زمانی خبرها و تحلیل‌های موردنظرشان را در رسانه‌های خارجی وابسته به خود نظیر کرسنت کانادا و العالم لندن به چاپ می‌رساندند و سپس برای موجه‌سازی رویکرد ایدئولوژیکشان از آنها به عنوان منبع بین‌المللی یاد می‌کردند. حال بی‌بی‌سی نیز ابتدا به قلم یکی از کارمندانش که به احتمال قوی مهرداد فرهمند است، خبر جعلی را ابتدا در بخش عربی منتشر، سپس بارها و بارها به آن استناد می‌کند. بگذارید از این هم جزئی‌تر و عینی‌تر رویکرد این رسانه را بشکافیم.‏بی‌بی‌سی فارسی  بدون آنکه خبر برقراری آتش‌بس بین آذربایجان و ارمنستان را منتشر کند، روز یکشنبه بیست‌وهفتم مهر هنوز صبح نشده از نقض آتش‌بس توسط جمهوری آذربایجان آنهم در تیتر اول سایت خود خبرداد. در حالی که همین رسانه در چند روز گذشته دربارۀ هیچیک از پیروزی‌های آذربایجان تیتری  نزده و تنها لفظ مبهم “پیشروی” را بکار برده بود. مثلن یک روز قبل از آن همان تاریخ که شهر فضولی در خارج از منطقه‌ی قره‌باغ از اشغال آزاد شد، سطری در باره‌ی این حادثه ننوشت و نخواند. 

بی‌بی‌سی فارسی ابتدا قرار بود از تیتر “آذربایجان و ارمنستان با آتش‌بس موافقت کردند” استفاده کند. بنگاه سخن‌پراکنی بریتانیا که تا آن روز آزادسازی سه‌شهر و پنجاه‌ودو روستا و چندین ارتفاع سوق‌الجیشی را در هاله‌ای از سکوت پوشانده بود، این‌بار می‌خواست آتش‌بس را به صدر اخبار خود بیاورد. زیرا در وضعیتی که جمهوری آذربایجان در مدار پیروزی قرار داشت، آتش‌بس تحملی روسیه برایش یک شکست به حساب می‌آمد. اما این عنوان نیز به اندازه‌ی کافی بار منفی مورد نظر بی‌بی‌سی را نداشت، لذا با اولین ندا از ارمنستان، آنهم در ساعاتی که همه‌ی منابع خبری خاموش‌ بودند، تیتر را تغییر داد تا خبر آتش بس را تبدیل به جنگ رسانه‌ای علیه آذربایجان بکند. در این تغییر عنوان خبر، اگر-اماهای همیشگی مبنی بر اینکه “بی‌بی‌سی نمی‌تواند این خبر را تأیید کند” نیز فراموش شد.

3- گفتیم بی‌طرفی بی‌بی‌ فارسی ادعایی نادرست است. چرا که این وزارت خارجه‌ی بریتانیاست که چهارچوب و خطوط کلی سیاست‌های این بخش بی‌بی‌سی را معین می‌کند، نه اصول بی‌طرفی رسانه‌ای که خود در کلیتش افسانه‌ای بیش نیست. به عبارت دیگر این رسانه برخلاف نامش بی‌آنکه  توسط بی‌بی‌سی مادر اداره شود، به صورت بازوی تبلیغاتی وزارت خارجه‌ عمل می‌کند. با این‌همه چنانکه اشاره کردیم، همواره در تلاش است محتوای ایدئولوژیک پیامش را در زیر پوست نوعی نگاه حرفه‌ای پنهان کند، کاری که بسیاری از رسانه‌ها نمی‌توانند بکنند. اما وقتی سخن از آذربایجان و ترکیه به میان می‌آید، بی‌بی‌سی حتا ابتدایی‌ترین موازین حرفه‌ای‌‌اش را نیز زیرپا می‌گذارد و تبدیل به یک رادیوی زیرزمینی می‌شود. چرا؟ دلیل اصلیِ نقضِ اصولِ حرفه‌ای در برخی زمینه‌ها و موضوعات خاص به سیاست‌های کلی برمی‌گردد و دلیل فرعی آن به گرایش‌های فکری کارکنان بخش فارسی. این دلیل فرعی چندان بی‌اهمیت نیست.

همین دلیل فرعی از این جهت شایان دقت است که افراد نمی‌توانند به صرف مزدبگیری‌شان تبدیل به مجریان مطلق رباتیک شوند. سوژه‌ها را نمی‌توان حتا در مجبورترین حالت‌ها و در خودکامه‌ترین جوامع پشت سر گذاشت. کارکنان بی‌بی‌سی فارسی نیز از این امر مستثنا نیستند و از امکان اعمال برخی سلیقه‌ها برخوردارند. شاهد مثال اثبات این ملاحظه‌ی نظری،  تجربه‌ی شخصی خودم است. زمانی که در صداوسیما کار می‌کردم اتفاق جالبی می‌افتاد. یکی از مقامات برنامه‌‌ی عربی در شب‌هایی خاص اخباری را به بخش عربی رادیو مونت‌کارلو می‌فرستاد. پس از مدتی دریافتم که کارکنانی چون آنتوان نوفل در شیفت‌های کاری‌شان اخبار سفارشی را روی آنتن می‌برند. حال چرا کارکنان بی‌بی‌بی فارسی نتوانند خواه بر اساس علایق شخصی و خواه از طریق مزدوری برای جریان‌های خاص، سیاست‌های کلی را دور بزنند، در آن به اغراق گرایند و یا آن را به نحو رقیق اجرا کنند. اگر سه طیف موجود، به ویژه اصلاح‌طلبان تبارگرا، در بی‌بی‌سی فارسی را به نظر آوریم، درخواهیم یافت که اینها ضمن پایبندی به چهارچوب کلی تا چه اندازه می‌توانند اخبار خاص را برجسته و یا رقیق کنند. گو اینکه علایق فردی و دیدگاه سیاسی‌شان با سیاست‌های کلی بنگاه سخن‌پراکنی بریتانیا نیز تا حدودی همپوشانی دارد و این امر مزید بر علت است.

قره‌باغ و رویکرد رسانه‌ای باشگاه مسیحی | ایواز طاها

چند رسانه‌ی غربی و ترکیه اذان‌گویی یکی از ساکنان شهر آزادشده‌ی جبراییل را از دو منظر برجسته کرده‌اند. رسانه‌های ترکیه از منظر تأکید بر هویت اسلامی مردم مناطق اشغالی، و رسانه‌های غربی به هدف انتساب پیروزی‌های اخیر جمهوری آذربایجان به حضور ادعایی اسلامگریان در جبهه‌های جنگ. این خط تبلیغی که توسط موسکو، تهران، ایمانوئل ماکرون و جریان اصلی رسانه‌ای غرب دنبال می‌شود، نوعی ارسال پیام انذار به محافل غربی است. وگرنه اذان‌گفتنِ افراد مسلمان به هنگام مشاهده‌ی آزادی خانه‌‌و کاشانه‌ی اشغالی‌شان، آنهم پس از سی سال، یکی از طبیعی‌ترین واکنش‌هاست. به نظر ما جستجوی رگه‌هایی از اسلام سیاسی در چنین واکنشی از هر دوطرف وجاهتی ندارد.

می‌دانیم گروه‌های بی‌رحمی چون داعش و القاعده، مضمون شعائر ساده و پرمعنا را خونبار کرده‌اند، و این خود موجب هراس بجا از مبارزه‌ی بنیادگرایانه‌ی مذهبی شده است. لیکن برجسته‌کردنِ بهانه‌جویانه‌ی مسئله‌ی اذان و یا تکرار بدون دلیل حضور جنگجویان مذهبی، حاکی از هراس نیست، لوس‌کردن جنگ رهایی‌بخش آذربایجان است به هدفِ نجاتِ طرفِ متجاوز. همان‌طور که اغلب حکومت‌های جهان اسلام از دین برای توجیه رفتارخشن با مردم خودشان سوء‌استفاده می‌کنند، برخی رسانه‌ها و دولت‌های غربی نیز حاضر یراق‌اند برای استفاده از همان دین جهت بدنام‌کردن جریان‌ها و مبارزات خلاف میلشان. طرفه آنکه این رسانه‌ها خود رسالت پنهان تئولوژیک بردوش دارند؛ نوعی دفاع از منافع، دیدگاه‌ها و هژمونی باشگاه مسیحی. بدون ‌شک حمایت بی‌دریغ این رسانه‌ها از ارمنستان در پوشش اخبارِ خلافِ واقع، به دلیل تعلق این کشور به باشگاه مسیحی است. اگر ارمنستان کشوری مسلمان بود، همه‌ی معادلات تفاوت می‌کرد و تصویر آن کشیش مسلح در شبکه‌های اجتماعی بیش از اذان مذکور نشانه‌ی بنیادگرایی مذهبی تلقی می‌شد. زیر پاگذاشتن معیارهای حرفه‌ای اطلاع‌رسانی در حملات مجازیِ مداوم به ترکیه نیز بیشتر واکنشی است به گذشته‌ی اسلامی آن. چنین رویکردی را در دوگانه‌هایی چون یونان-ترکیه، ماکرون-اردوغان و قبرس‌ مسیحی-قبرس مسلمان به روشنی می‌توان مشاهده کرد. حال آنکه نه برخوردهای گهگاهی یونان و ترکیه جنبه‌ی دینی دارد، نه مشکلات دو بخش قبرس، و نه حتا دوئل کلامی ماکرون و اردوغان. لیکن به هنگام مواجهه با این دوگانه‌ها، غرب سکولار از چشم‌انداز دینی بی‌درنگ شق نخست را ترجیح می‌دهد. اتحادیه‌ی اروپا وقتی به جای ترکیه با آن اقتصاد شکوفانش، قبرس با یک اقتصاد ورشکسته را به عضویت پذیرفت، نشان داد که برای این باشگاه منافع اقتصادی در اولویت دوم قراردارد. به این مسئله می‌توان از چشم‌انداز وسیعتری نگریست. ترجیح کودتاگر بی‌رحمی چون عبدالفتاح سیسی بر اخوان المسلمین نیز بر همین معیار متکی بود. اخوان‌المسلمین در مصر و اردن و مراکش با آرای عمومی برسر کار آمده بودند، اما وقتی سیسی به عنوان یک سرسپرده‌‌ی باشگاه مسیحی اعلام کرد که می‌خواهد با کودتا محمد مرسی را به زیرکشد، غرب چراغ سبز نشان داد. یادآوری‌اش خالی از فایده نیست که همین کودتا مجاری گردش قدرت در خاورمیانه را به بن‌بستِ کامل کشاند؛ بر این بیفزایید مددخواهی بشاراسد از بیگانگان برای مقابله خونین با مردمش را. این یعنی تعویق برقراری آزادی و عدالت در سایه‌ی ایجاد نظم‌های دموکراتیک. این بن‌بست موجب شد که اسلامگریان افراطی این فکر را در میان توده‌ها جابیندازند که برای ایجاد تغییر در جامعه، راهی جز تکفیر و دست‌بردن به اسلحه نیست.

آذربایجان کشوری است سکولار و بدور از گرایش‌های بنیادگریانه‌ی مذهبی. جمهوری آذربایجان با وسواس بسیار تلاش دارد که جنگ‌آزادسازی قره‌باغ رنگ رویارویی مذهبی میان مسلمان و مسیحی به خود نگیرد. به رغم آنکه بحران قره‌باغ می‌توانست موجب استفاده از گفتمان مذهبی برای بسیج عمومی شود، ارتش آن کشور تقریبن هیچگاه از نمادهای مذهبی استفاده نکرد. اما لازمه‌ی این امر آن نیست که بخش بزرگی از شهروندان جمهوری ایمان مذهبی نداشته باشند. مگر کلیسا در ایالات متحده یکی از مهمترین برسازندگان افکار عمومی نیست؟ مگر حضور فرد بنیادگرایی بنام مایک ‌پنس در مقام معاون رئیس‌جمهوری، حضور امریکا در خاورمیانه را ماهیت صلیبی می‌بخشد؟ هرچند جورج بوش مایل بود که به این جنبه‌ی مذهبی هم اشاره کند. سکولاریسم به معنای بی‌دینی نیست، به معنای گیتی‌گرایی و یا جداانگاری دین و سیاست، عدم مداخله‌ی اولی در دومی است. مداخله‌ای که در کشورهای مسلمان و نامسلمان فاجعه‌آمیز بوده است. جدایی دین و دولت در جمهوری آذربایجان اصلی بینادین است، اما این به معنای بی‌دین‌بودنِ بخشِ عظیمی از مردمان نیست. همچنانکه وجود احزاب دموکرات مسیحی در اروپا به معنای مداخله دین در سیاست نیست. مگر نه این است که در صحنه‌ی سیاسی امریکا یکی از ابزارهای موفقیتِ جناحِ راست، مذهب است.

فعلا بر انتقادهایی که به روایت‌هایِ کلانِ حقوق‌بشر وارد است چشم می‌بندیم و از یاد نمی‌بریم که انتقاد از رویکرد بخشی از محافل غربی نسبت به جنگ آزادسازی قره‌باغ، نباید دستاویزی برای حمله به دموکراسی، آزادی، عدالت و شانه‌خالی‌کردن از موازین جهانیِ حقوق‌بشری شود.

“کیملیکچی سیاست باره‌سینده پاتولوژیک تئزلر” کیتایینی ائندیرین

کیتابی بوردان ائندیریرن >>>

 

کیملیکچی سیاست باره‌سینده پاتولوژیک تئزلر [تزهایی آسیب‌شناختی درباره‌ی سیاست‌های هویتی].

بو، ایواز طاهانین قیسا بیر کیتابی‌‌نین آدی‌دیر. کیتابین ایلکین قارالاماسی [چرکنویسی] یالنیز سانال اورتام‌دا نشر اولونور.

یازار بو کیتابدا بعضی سوال‌لارا جاواب آختایریر: سیاست دوغرودان‌می چیرکین بیر ساحه‌دیر؟ کیملیک‌چی سیاستین آماجی نه‌دیر؟  اؤزچو [ذات‌گرا] طبقه آنلاییشی اؤنمینی ایتیردییی چاغدا توپلومسال دییشمین اؤزنه‌سی [فاعیلی] کیم‌دیر؟ طبقه یوخسا کیملیک‌چی کسیم‌لر؟ کیملیکچی سیاستین بیزده‌کی سورون‌لاری و مانعه‌لری نه‌دن عیبارت‌دیر؟ بیزیم کیمی توپلوم‌لاردا عدالت و آزادلیق مسئله‌سینی چؤزمک اوچون “رادیکال دئموکراتییا” أن یاخشی چؤزوم‌ یولودورمو [راه حل]؟ 

یازار ایللر اؤنجه ایشاره ائدیردی کی، «سون واخت‌لار ایکی اؤنملی مسئله‌نی چؤزومله‌مه‌یه [آنالیز ائتمه‌یه] گیریشمیشم. کیملیک [هویت] و عامیلیت. منی ماراقلاندیران مسئله بودور: بوتؤو کیملیک و دمیر عامیلیت همیشه دیکتاتورایا یول آچیب. فرانسا اینقیلابیندا دا بئله اولوب، سووئت‌لر بیرلیینده ده، ایراندا دا. پست‌مدرنیزمین اورتایا آتدیغی داغینیق کیملیین ایسه بیر توکو دبرده‌جک قده‌ر گوجو قالماییب. من بو ایکی اوچورومون آراسیندا قیل کؤرپوسو سالماق ایسته‌ییرم. بو ایکی ضدیت آراسیندا ایجتیماعی چالیشقانلیغین هم یارارلی، هم ده اینسانی بیچیم‌لرینی [فرم‌لارینی] آختاریرارم. جاواب نه ساوادسیز باغیرغان سوبیئکت‌ده‌دیر، نه ده اگزیستانسیالیزمین ایضطیرابلی فاعیلینده. مارکسین دا سئویملی ایشچی طبقه‌سی بیلگی پاتلاییشی [انفجار اطلاعات] نتیجه‌سینده داغیلمیشدیر.»

یازار بو تئزلرده چئشیدلی مسئله‌لره توخونور کی، بونلارین چوخونو اوچ بؤلوکده یئرلشدیرمک اولار:

ــ دیل؛

ــ اؤزچولوک و اونونلا باغداشلیق قوران بوتونچولوک [تمامت‌‌خواهی] کیمی قاورام‌لار؛

ــ شعر و اونون نثره اوستونلویو.

بونلارین کیملیک‌چی سیاست‌له هانسی ایلگیسی واردیر؟ بو عامیل‌لرین هانسی پاتولوژیک یؤن‌لری واردیر؟

طاها بیر موددت‌دیر گونئی آذربایجاندا دوشونجه آفت‌لرینی آراشدیریر، بو کیتاب ایسه همین آراشدیرمالارین کیچیک  بؤلومودور. “کیملیکچی سیاست باره‌سینده پاتولوژیک تئزلر” کیتابی اوتوز تئزین اون بئشینی ائحتوا ائدیر، قالان اون بئش تئز ده یاخین گله‌جکده اونا آرتیریلاجاق‌دیر.

 

تئزلرین باشلیغی بوندان عیبارت‌دیر:

بیرینجی تئز: سیاستین آتا-آناسی وار؛

ایکینجی تئز: اؤزچولوک [ذات‌گرایی]؛

اوچونجو تئز: بوتونلوک زوارکیلیق [خشونت] قایناغی‌دیر؛

دؤردونجو تئز: مین بویالی سولچولوق، میللتچیلیک، ایسلامچیلیق؛

بئشینجی تئز: اؤزگونلوک [اصالت] آبسورددور؛

آلتینجی تئز: دوزگون دیل سیاستی اوغروندا سسدن دیله دوغرو؛

یئددینجی تئز: کیملیک‌چی سیاست و دیل ساوادسیزلیغی؛

سککیزینجی تئز:  دوشونجه یوخسوللوغو؛

دوققوزونجو تئز: دوققوزونجو تئز: میتوسدان لوگوسا (اینتئرنئت، ایستئثنا و  شیفاهی مدنیت)

اونونجو تئز: اونونجو تئز: أخلاقی قارشی‌دورما، یوخسا سیاسی دوشمن

اون بیرینجی تئز: ائندیرگه‌مه‌چیلیک [تقلیل‌گرایی] و نسنه‌لره تک‌اؤلچولو باخیش؛

اون ایکینجی تئز: شعر بیزی هم دیلدیر، هم ده اؤلدورور؛

اون اوچونجو تئز: قهرمانلیق دؤنمیندن وطنداش [شهروند] آنلاییشینا دوغرو؛

اون دؤردونجو تئز: قورغو قورامی [نظریه‌ی توطئه]؛ دورتو dürtü و دوشونجه‌لرین قاریشدیریلماسی؛

اون بئشینجی تئز: “کیملیک‌چی سیاست”  رادیکال دئموکراتییا ایله اویغون‌دور. 

کیتابی بوردان ائندیریرن >>>