آقای ایواز طاها گویا در کتاب جدیدشان کلمهای بنام “ایچیم” (معادل محتوا) وضع کردهاند. و آقای رامین جباری در مقاله خود از چند بعد با ایچیم مخالفت کردهاند. اما به نظر من چندین اشکال در نوشته آقای جباری هست که شاید به خاطر تصمیم قبلی برای مخالفت با همین واژه پیش آمده است.
طاها جملهای دارد باین مضمون: «یئنی اثریمده “ایچیم” تئرمینینی مضمونون content قارشیلیغی کیمی ایشلتمیشم. بو، فورما آنلامینی داشییان “بیچیم” سؤزو ایله ده سسلهشیر». و جباری نتیجه میگیرد: «بو جوملهدن بئله آنلاشیلیر کی، “ایچیم”ین ایشلتمه سببی “بیچیم”له سسلشمهسیدیر». آقای جباری یا سخن آقای طاها را آشکارا تحریف میکند و یا آن را درست درنمییابد. معنای جمله این است: من اصطلاح ایچیم را به معنای مضمون به کار بردهام. این امر، با کلمه بیچیم به معنای محتوا نیز (تکرار میکنم: نیز) همنواست. نمیگوید که تنها به این دلیل “ایچیم” را به عنوان معادل متوا به کار میبرم که با “بیچیم” به معنای فرم همآوایی دارد. تنها پس از بیان معادل جدید اشاره میکند که اتفاقا هم این دو کلمه باهم نوعی همنوایی دارند، یعنی این خصوصیت در برساختن این کلمه عامل مثبتی است. و این خیلی فرق دارد با آن مسئله که به عنوان مثال طاها بردارد صرفا به خاطر همنوا بودن دوکلمه و بیتوجه به قواعد دستوری آن را وضع کند. در بعضی از زبانها چنین همنوایی اساس وضع کلمه نیست اما نقطهی قوت است مانند آبجئکت و سابجئکت. نقطهی قوتی که طاها نه به صورت افراطی بلکه به صورت منطقی از آن استفاده میکند مانند “دورتو دوشونجه” (انگیزه و انگیخیته) در مقالهی روش شناسی فاشیزم. این همنوایی خود به درک آسان و سریع یک اصطلاح جدید کمک میکند اما بر خلاف تصور جباری علت وجودی وضعکردن نیست.
جباری توضیحات دستوری درهم و برهمی میدهد. می گویند پسوند”ایم” به بن کلمه اضافه می شود. بعد میگویند به بن امر اضافه میشود. کدام درست است بن امر یا بن کلمه؟ و البته این دومی را چندین برابر اولی تکرار میکند. بگذریم از اینکه از یاد میبرد که این “ایم” پسوند حاصلمصدرساز است و هیچ ارتباطی با علامت اول شخص ندارد. خوب اگر پسوند به بن کلمه اضافه میشود، ایچ (به معنای داخل) جز بن کلمهبودن چه چیزی است؟ مگر چون آقای جباری میخواهد به هرنحوی که شده با ایچیم مخالفت کند باید آن را به معنای کلمهای با معنای مورد پسند وی متصل کنیم. ثانیا اگر ادعای اتصال به صرفا بن امر را دارند نمونهها آن را نقض میکنند.
جباری برای مخالفت با “ایچیم” گفته است که این نوع صفت ها با بن امر ساخته میشود و بعد بن کلمه را اضافه میکند و چند بار تکرار میکند. چون یادش میافتد که کلمهای مثل “دیلیم” را نیز داریم. یعنی جای آنکه به این اصل علمی اکتفا کنند که یک نمونهی ناخوان برای ابطال هر نظریه کافی است شروع میکنند به سربهنیست کردن آن نمونه در روز روشن. آنهم با این بهانه که این یک صفت است که موصوفش را گم کرده است. اولا به اشاره آقای ابراهیم رفرف در زبان ترکی آذربایجانی هر صفتی را به عنوان اسم میتوان به کار برد، مثلا صفت “گئرچک” را به صورت اسم نیز میتوان به کار برد. در این صورت دیگر چه جای جستجوی موصوف محذوف برای کلمه “ایلیم”. ثانیا این کلمات کم نیستند: “ایلیم و دیریم”. ثالثا حتی به فرض صحت ادعای ایشان باز هم حرجی نیست. اگر کلمه “قونوم” را که در اصل به معنای “نشستن پرنده” باید باشد، بتوان به معنای “جایگاه” به کار برد، چرا “ایچیم” را نتوان به معنای مضمون به کار برد. در واژهسازی برای علی الخصوص اصطلاحات مقداری دگردیسی معنایی گریزناپذیر است.
دلیل دیگر مخالفت آقای جباری با “ایچیم”، دومعنایی بودن آن است. این گفته ایشان که “به هنگام شنیدن ایچیم یاد یک جرعه آب میافتیم”، ادعای مارا در اول این گفتار که مخالفت ایشان نه مبتنی بر تحقیق بلکه بر تصمیم قبلی استوار است، ثابت می کند. چرا که کلمات مورد اشاره آقای جباری نیز دو معنایی اند، ومعنای مورد نظر را سیاق جمله تعیین میکند. چنانکه کلمه “باخیم” دو معنا دارد کی یکی از آنها به معنای “نگاه بکنم” است، آقای جباری آن را فراموش میکنند ولی در ایچیم فورا به یاد جرعهای آب میافتند.
دیگر اینکه من اخیرا پس از سخنرانی درخشان طاها تحت عنوان “چرا در آذربایجان جنوبی شعر هست، ولی نثر نیست” در یکی از دانشگاههای ترکیه، پس از سالها دوری ایشان را از نزدیک ملاقات کردم. ایشان سومین چاپ “کتاب شعر وارلیغین ائویدیر” را به من هدیه کرد. پس از خواندن این کتاب به نظرم رسید که بدون خواندن این کتاب، شعرگفتن و نثر علمی نوشتن در آذربایجان جنوبی نوعی کسری خواهد داشت. طاها چند کتاب ارزشمند به معنای واقعی و مقالات متعددی نوشتهاند، که در آنها زبان در مرکز توجه است در این آثار نوعآوریهای نگارشی بسیار است. چنانکه اغلب ما یا با رضا و یا با اکراه به سوی آن می رویم و در نوشتههای خود آن را تقلید میکنیم. این امر بد نیست و در واقع کس دیگری زحمت از صفر شروع کردن را از دوش ما برمیدارد. خود جباری دراین نوشته چندین جا به طور آشکار تحت تأثیر آقای طاها هستند. گویا اینکه حتی از اشاره به آن ابا دارند. تا آنجا که من میدانم کلمه “قورولوشچولوق” را طاها اولین بار در زبان ترکی آذربایجانی به معنای “ساختارگرایی” به کار بردهاند. اما جباری چنین القا میکند که گویا هر دوی آنها درهمین زبان وجود دارد و ما یکی از آنها را انتخاب میکنیم. چرا مثلا در زبان فارسی با آن فرهنگستان عریض طویل نام وضع کننده یک واژه با احترام برده میشود ولی در این برهوتی که هیچ امکانی نداریم، نمیگوییم که نخستین بار طاها برای جامعهی ایدآل معادل “ایتکین اؤلکه”، برای پایگاه انترنتی “دوشرگه”، و برای قرن معادل “یوزایللیک” را بکار برده است. یا اگر جباری در نوشتههای طاها که نخستین بار در شمال جنوب آذربایجان واژههای وام گرفتهی “گؤسترگه” را فراوان به کار میبرد خوب دقت میکرد آن را با این غلط فاحش به کار نمیبرد. این واژههای وام گرفته ک برای نخستین بار در نوشتههای ایشان به کار رفتهاند کم نیستند. در همان کتاب صدها مورد را با یک تورق سریع پیدا میکنید. بنابراین ما باید شاکر او باشیم نه اینکه با عجله به مشوّه کردن زحمات زیاد ایشان بپردازیم.
در پایان من فکر میکنم که کلمهی “ایچیم” به چند دلیل که یک از آنها نیز همنوایی زیبا با کلمه “بیچیم” است یافتهی ارزشمندی است. شما که در نقد ادبی و استتک سر هر جمله با این دو کلمه سروکار دارید از همنوایی آنها نترسید لذت ببرید.
استانبول 8.7.2011
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مقاله با اعتذار از نویسنده ویراستاری شده و برخی از جملات ارزشداورانهی آن که احتمالا میتوانست توهینآمیز تلقی شود حذف شدهاست.