در جریان آخرین مسابقهی تیم تراکتور در فصل ۹۳-۹۴ اتفاقی افتاد که به شکلی قابل اجتناب بود. فرض اول بر آن است که توطئهای در کار بود تا سپاهان به جای تراکتور قهرمان لیگ شود. این فرض بیوجه نیست. اما تئوری توطئه اغلب زمانی تحقق مییابد که بصیرت و بینش انتقادی ما را از کار انداخته باشد. حال آنکه به صرف اینکه گمان کنیم در تکوین حادثهای توطئهای در کار است، مسئولیت ما تمام نمیشود. کسی حق ندارد به صرف وجود توطئه و یا تصور آن دستهایش را به علامت تسلیم بالا برد و خود را پبشاپیش بازنده اعلام کند. در آن جریان خبری منتشر میشود مبنی بر تساوی تیم سپاهان با تیم رقیب. و این یعنی قهرمانی تیم تراکتور حتی با نتیجهی مساوی در برابر تیم نفت. این خبر آشکارا توطئهآمیز بوده است. لیکن نوعی تمهید عقلانی، مثلا داشتن یک رادیو ترانزیستوری و یا استفاده از تلفن ثابت ورزشگاه، میتوانست مانع آن تحسر عمیق شود که اولیویرا، تماشاگران و طرفداران پرشمار تراکتور دچارش شدند. برای تیمی که قهرمانیاش تا حدودی منوط به دریافت اخبار دقیق یک بازی دیگر است، باید از کانالهای مختلف خبررسانی غفلت نمیکرد. مگر اینکه اولیویرا به دلیل بزرگ شدن در محیط اخلاق فضیلتگرا نمیتوانست حدس زند که به رغم آنهمه درسهای اخلاقی در اینجا، به هنگام نیاز معیارهای اخلاقی پشیزی اعتبار نخواهند داشت. وقتی هیجان عمومی بالا بگیرد و انسانها به جای اعتماد به قوهی نقادی خویش تسلیم جو ساختگی شوند، نیتجه جز فریبخوردن نخواهد بود. بر این اساس اگرچه سهلانگاری مسئولان تراکتور قابل گذشت نیست، اما اصل ماجرا، یعنی از دست دادن بینش انتقادی در نتیجهی هیجان عمومی، قابل انکار نیست.